The Disappearance of Eleanor Rigby: Her
(ناپدید شدن النور ریگبی: زن)
نویسنده و کارگردان: نِـد بـنـسـون

 

! هی

 

خانم "لودلا" ؟ آماده اید؟

آره

 

سلام -
! سلام -

 

میشه ... ؟ دردت که نمیاد ؟

نه، چیزی نیست

 

همه وسایلت همینه ؟ -
همم -

اوه ... مطمئنی ؟ -
.آره -

 

.خوشحال شدم از ملاقاتتون -
.منم، روز خوبی داشته باشین -

... بذار کمکت -
.نیازی نیست -

.باشه

 

"بی‌خیال "کیتی -
چیه مگه ؟ -

.خودم دیگه میتونم کمربندمُ ببندم

 

.ببخشید ...

 

احمق

چیه؟

 

الان باید چی بگم من ؟

 

هر چیزیُ که بخوای میتونی بگی

بی‌خیال

 

فیلیپ" کجاست؟"

 

.خوابیده. خیلی خسته بود

 

چیکارش کنم؟

.یه جا بذارش دیگه

 

.حساب بی‌سیمتُ بستم

.مرسی

با بقیه خرت‌وپرتات تو شهر میخوای چیکار کنی ؟

 

.چندتا لباس اینجا تو کمد واست هست

.اگه بخوای چیزای بیشتری هم میتونم واست از شیروونی بیارم

.همینقدر بسه، نیازی نیست

 

درست مثل قدیما

 

.سلام بابا

 

خب، حالا چی میشه ؟

.حس میکنم میخوای یه جورایی سخنرانی کنی

میخوای چیکار کنی "اِل" ؟

.یه کار دیگه

 

.چندتا ایده هست دارم بهشون فک میکنم

.من دارم دنبال یه کارمند نیمه وقت واسه محوطه میگردم

 

وقتی اینجا زندگی میکردم انقدر آدم متفاوتی بودم ؟

 

انگار واسه هزار سال پیشه

.میتونی چندتا کلاس بری

 

میشه بعداً دربارش حرف بزنیم ؟

درباره "کانر" چی ؟

 

!! هی

! سلام خاله -
! سلام-

 

.دلم واست تنگ شده بود

.منم دلم واست تنگ شده بود

امروز برنامه‌تون چیه؟ ها؟

.پروانه گرفتن

همم -
.من یدونه می‌گرفتم -

واقعاً ؟ -
"گرفتم" -

.من یدونه گرفتم

واقعاً ؟

.جونا گرین‌باوم" یه کرمُ تو مدرسه خورد"

.عجب کار شرم‌آوری

آره. حالا ینی تو شکمش پروانه داره ؟

.نمیدونم عزیزم

بیا ... بیا یکم به خاله وقت بدیم راحت باشه تازه رسیده، باشه عزیزم؟

.خداحافظ عزیزم -
.خداحافظ -

 

چیزی نیاز نداری؟

.نه. ممنون

چند دقیقه دیگه میخوام برم شهر اگه میای .. میای ؟

.آره
بیام که دهنمو ببندم، ها ؟

 

آماده ای ؟ -
.آره -

 

احساس میکنم هفت سالمه

 

چرا ؟ -
اینجا بودن، با تو -

 

یادته اون موقع با مامان واسه تولدم، من و کیتی رو میاوردی گربه‌ها رو ببینیم ؟

 

.آرومم می‌کرد

 

.از "نیوهِـوِن" اومده بودیم

.آره، یادمه

 

یادمه که سواری ِ قطارش از همه بهتر بود

همه لباس قشنگا رو تن میکردیم

کیتی و من اون لباسای یه دست و عین هم احمقانه رو میپوشیدیم

رو صندلیا وایمیستادیم، به همه چیز نگاه می‌کردیم

.به این و اون اشاره می‌کردیم

 

.همه چیز بدون محدودیت به نظر می‌رسید

.همینطور بود

 

.هنوزم هست

فکر میکنی چند دفعه دیگه یاد اون لحظه ها میوفتم ؟

چی؟

... لحظه‌های خیلی خوبی بودن اما من شاید فقط

.یکی دوبار دیگه تو زندگیم به یادشون بیوفتم. اونم اگه ...

 

.همم، فکر کنم

 

عه، هـی ... سلام اِل

 

سلام

"سلام "اِستو -
واو -

 

.اوه، خیله خب -
پدرمُ یادت هست ؟ -

هی، حالتون چطوره ؟ -
.خوبم، ممنونم -

.خوبه

.تو سرآشپز ِ کانر ای

.آره، آره ... سرآشپزشم

آره

 

از رستوران چه خبر ؟

خوبه خوبه ... همه چیز خوبه

همه چیز روبه‌راهه
آره

.اِل باید بری ثبت نام کنی

.ما ... ما باید کم کم را بیوفتیم

باشه، باشه ... من باید اینو برگردونم رستوران
... اما خیلی خوشحال شدم

.خوشحال شدم که دیدمتون ... -
.آره، همینطور ما -

 

... هی! هر وقت قهوه‌ یا

هر چیزی خواستی ...
میدونی، بهم اس‌ام‌اس بده

.یا زنگ بزن یا هر چی -
.باشه -

.خوشحال شدم دیدمت

 

.خب، "لیلیان" الان منتظرته

 

.اون و من تو دانشگاه هم‌دوره‌ای بودیم

.میدونم. گفته بودی بهم

 

... الان تو

 

مداد و دفتر اینا داری همراهت دیگه ؟ ... -
.آره، بابا -

 

... من الان باید برم کلاس و

... بعدشم چندتا مریض دارم ...

... پس فکر کنم که

.شب تو خونه میبینمت ...

.باشه

 

هی! اِل ؟
بله ؟ -

.روز اول خوبی داشته باشی

حتماً

 

اون پایین هوا چطوره ؟

"بالمی" -
با هم قرار ملاقات داشتیم ؟ -

.من "النور ریگبی" ام

 

اومدم که درباره راهم صحبت کنم، از طریق کلاس شناسایی‌نظریه شما

.اوه، تو دختر "جولیان" ای

.به کافئین نیاز دارم
.خوشحال میشم با هم راه بریم

باشه

خب، جولیان دوباره رفته تو فاز "بیتلز" یا چی ؟

.یه جورایی -
منظورت چیه "یه جورایی" ؟ -

امم، اون مامانمو تو جمع یکی از همین مسخره‌بازیای بیتلز تو خیابون دید

... یه شایعه‌ای بوده که بیتلز قبلی که "لِنون" بمیره یه اجرا داشته اینجا

.درست مثه همونی که رو اون پشت‌بومه تو لندن داشتن

.مامان بابا کنار همدیگه وایساده بودن منتظر، واسه برنامه‌ای که هیچوقت اجرا نشد

! چه خاطره باز

.اون، با اسم کوچیک پدرم، "ریگبی" ئه -
.چقد باید از بیتلز متنفر باشی -

.نه، نه زیاد

 

چیزی میخوری ؟

... آمم

 

.دابل اسپرسو با سه بسته شکر لطفاً

 

خب، چرا میخوای تو کلاسام شرکت کنی ؟

.دوره‌ی کلاساتون جالب به نظر میرسه

... و ... ببین، شما هم‌دوره‌ای پدرم بودید، پس

.آره، خیله خب، باید بهتر از اینا باشی

 

ازم میخوای یه چیز الکی از خودم بگم؟ -
.خب، اکثراً همین کارُ میکنن -

تو داری تو کلاسام شرکت میکنی که فقط تو کلاسام شرکت کنی، درسته ؟

.یه همچین چیزی -
.خب، بذار تو وقتت صرفه جویی کنم -

.. همه دانشجوهای همیشگی، خانمای خونه‌داری که تسهیلات مالی میگیرن

.. و آدمای باری به هر جهت‌ای مثه تو

.. بهتره که که برید تو کلاسای "تیم گان" شرکت کنید و وقتی داره درباره "پروژه راه گریز" حرف میزنه به حرفاش گوش بدید

.. یا هم میتونین برید کلاسای تاریخ هنر، گرایش پیدایش عکسبرداری رنگ‌ها

.فقط بخاطر کوکتل‌پارتیای که توش با هم بحث میکنن

 

!آدمای باری به هر جهت‌"ای مثه من ؟"

.دموکراسی هم عیب‌های خودشو داره

 

.اینم دابل اسپرسو با سه بسته شکر

ممنون

 

تو ... داری تو کلاسات درس میدی که فقط درس بدی، درسته ؟

 

.یه همچین چیزی

 

هنوز یه ماه مونده

.متاسفم

 

پدرت زیاد دربارت بهم چیزی نگفت یا اخطاری نداد

.من از اون آدما نیستم که بخوام پارتی‌بازی کنم

 

.فقط میتونم یه تماس بگیرم ببینم میتونم تو کلاسا واست جا باز کنم یا نه

 

.خب، حقیقتش زیاد تو رو نمیشناسم

.اشکال نداره

.منم زیاد نمیشناسم

 

میخوای بهم کمک کنی ؟

سوپ سبزیجات میپزی ؟

همم

با سبزیای تابستونی و ... یکمم ریحون

!ممم

"یادته اولین بار کی خوردیش ؟ تو "لوبِرُن

نه ؟

 

.چهار سالت بود، خیلی هم چاق بودی

 

من و مادرم یه ظرف ِ پر ازش درست کردیم

و گذاشتیمش رو میز آشپزخونه

و تو یدونه یدونه یدونه همشو خوردی

تا دیگه هیچی ته ظرف نموند

 

،همون پاییز رفتی شیرخوارگاه
بعد تمام اون زن‌ها

... یه جوری نگاهم میکردن که
... مونده بودن که

چی بهت میدادم بخوری

.خب تپلی بودم خب -
خیلی خیلی احساس حماقت کردم -

انگار که اصلاً نمیدونستم دارم چیکار میکنم

.وقتی اونجوری اون زن‌ها نگاهم میکردن

واقعاً ؟

واقعاً چی ؟

واقعاً میدونستی داری چیکار میکنی ؟

فکر کنم اون موقع متوجه نبودم که دیگه نمیتونم جبرانش کنم

همه اون موقعیت‌هایی که ولشون کردم

 

تو تنها آدمی نیستی که کارای احمقانه‌ای در حق خودش کرده

 

عزیزکم

 

چارلی" واسه تو زنگ زده بودا"

اوه، مگه چی باید درباره خودش بگه ؟

فقط میخواست ببینه حالت چطوره

 

فقط یه کم زیادی داره تلاش میکنه

 

.میخواد که تو با اون و "اَلدی" شامُ با هم باشین

و یه مشت آدمای شگفت انگیز
واسه آخر هفته

تو بهش چی گفتی ؟

که شاید اونقدرا سرحال نباشی

 

.ای بابا، بعضی آدما اصن نمیذارن فراموششون کنیم

 

بهتره که برم باهاشون

 

تو هم با من میای ؟

 

البته که نه

 

چیکار داری میکنی ؟

 

خوشت میاد ؟

 

یه جورایی باحاله

آره ؟

 

بی‌خیال دیگه، بیا با هم بریم

فکر میکنم واسه جفتمون خوب باشه

چرا ؟ چی باعث میشه اینو بگی ؟

خب خیلی کارشناسا هستن که میگن اینکه بزنی بیرون چیز خوبیه

خب ... بعضیاشونم میگن همیشه اینطور نیست

 

کل امروزُ بیرون بودی تو

نه بابا، میدونی منظورم چیه دیگه

... فقط فک میکنم که

 

... خیله خب، یه مقاله‌ای بود

اوه، ای بابا، تو دوباره داری اون خزعبلات آنلاینُ میخونی

... آره. ولی یه چیزی هست تو روانشناسی ِ امروز

،تو کتابخونه خوندمش
بهتره حتماً یه نگاهی بهش بندازی

.منظورم یه مجله دوره‌ای ئه
.یه کپی ازش بهت میدم

ببین منو، باهام میای میریم مهمونی چارلی

 

این یه دستوره

 

میشه دیگه اینجوری نکنی ؟
حال بهم زنه

من فکر کردم دارم یه کاری میکنم که فضا واسه مهمونامون بیشتر دلنشین شه

شاید بهتر بود یه کم زودتر این کارُ میکردی
قبلی که برسن

هی، صندلیت چی شده ؟

خوشحالم دیشب نیومدی

مرسی

.نه، واقعاً میگم
مردم نمیرفتن اصن

یه چندتام آدم ولگرد واسه چند لحظه اومدن

یه سری احمق بیشعور هم چمیدونم زیاد های کردن یا مست، صندلی رو با توالت اشتباه گرفتن

... در واقع کوسنُ ورداشته بود

شلنگ آبیاریُ کرده بود زیرش
یه گالن از معجزه خالص طبیعت

احتمالاً هم کافی نبوده

.نه، حتماً نبوده -
من اگه بودم میسوزوندمش -

نه، این یادگار مادربزرگمه -

واسه دوره حکومت فرانسه‌س
یا چمیدونم واسه یکی از اون خاله‌زنکای اون دوره

ولی من بازم میسوزوندمش

شایدم همین کارُ کردیم

شایدم همین کارُ میخوای بکنی

 

برنامه‌ت به کجا رسید کیتی ؟

اممم، منظورت چیه ؟

منظورم اینه که، برنامه‌ت به کجا رسید ؟

خب ... فیلیپ، آمم، میره کلاس دوم

... و

تقریباً هشت سالشه -
چه بامزه‌س -

منم دارم میخونم واسه آزمون ورودی رشته حقوق

 

... و اینکه من

... یه کار نیمه‌وقت کتابداری هم تو "وست‌پورت" دارم و خلاصه که

برنامه‌م به اینجاها رسیده

دیگه سراغ بازیگری نمیری ؟

نه دیگه راستش

... زندگی یه جوری
همش دلمرده‌ت میکنه دیگه

رویاها چی میشن پس ؟

من فکر میکنم کل نسل ما فقط رفتیم که مدرک تحصیلی بگیریم

عقب انداختن زندگی واقعی
تا جایی که ممکنه

هر کدوم از تمام این دوست‌ها

دارن یه مدرکی میگیرن
MBA, JD ... JD MBA

همین ماه پیش یکی دیگه از بچه های ورودیمُ از دست دادم

.. و مجله های

خفه خون بگیر چارلی

 

متاسفم

 

آمم ... ما رو می‌بخشید اگه بگیم که مجبوریم بریم ؟

 

چیز اشتباهی گفتم من ؟

نه نه نه، ما فقط باید بریم که به قطار "کنتیکت" برسیم

من نمیخوام شرمنده بشم

با گفتن حرفایی که اجازه دارم یا ندارم بزنم دور و بر تو

چرا اینجوری میگی ؟ -
نمیدونم خب -

شرمنده میشم وقتی شرمنده میشم دیگه

اوه ... بیا اینجا بینم

 

دوستت دارم

منم دوستت دارم

خیله خب دیگه، خداحافظ

 

میدونید، نهایتاً کسی‌بودن به این معنیه که

این توانای ذهنی در دانستن اینکه

 

قدرت شناسایی دروغ‌ها، در میان حرف‌ها و بحث‌هایی که

 

... در ذهن شخص ئه، و اینکه

این حرف‌ها و بحث‌ها چه مقام و وضعیتی دارند

زمانیکه به زور قراره با خودش تکرارشون کنه

.جدا افتاده و منفصل از دنیا و آدم‌هاش

 

حالا اینجا، حسّ‌عام چیز مشابهی بهمون نمیگه ؟

آیا این درست نیست که ما این جمله رو میگیم
... چت شد یه دفه‌ای ؟" واسه اینکه"

 

... گارد تعجب یا رد کردن بخودمون بگیریم، زمانیکه

رفتار غیرمنتظره و نامأنوسی رو مشاهده میکنیم ؟

 

... و بازم دوباره

حسّ‌عام باز بهمون نمیگه که

مثلاً با انگشت اشاره دست

هی بزنی به پیشونی یه نفر دیگه، رفتار عجیبی محسوب میشه ؟

 

... چرا یه همچین ذهنی داخل سر قرار گرفته ؟" عنوان یکی از سخنرانی‌هایی ئه که"

.در سال 1951 در نشستی ایراد شد

 

یکی از سخنرانان معتبر این زمینه

کِن برگنز" ئه"

 

... که این سوالُ پرسید که

آیا ما میتونیم، به زور، بازتعریفی از اینکه انسانی باشیم که

... به نحوی بتونه ما رو از قضیه‌فردگرایی به دور نگه داره

 

در حالی که مقارن باشه با نوعی‌بودن ؟

 

! هی! ریگبی -
چه گوهی داری میخوری ؟ -

ول کن بابا ... بی‌خیال دیگه
من اصن نرسیدم واکنشی نشون بدم

قبلی که تو یدفه بذاری و بری -
ازت چی خواستم کانر ؟ -

فقط یه لحظه میخوام حرف بزنم باهات -
دارم بهت میگم ازت چی خواستم ؟ ها ؟ -

فقط بهم یه لحظه کوفتی بده که باهات حرف بزنم -
قبلاً یه عالمه بهت ازین لحظه‌ها دادم -

،خواهشاً یه لطفی در حقم بکن
برو گورتو گم کن بذار تنها باشم

! میدونی چیه ؟ ایراد نداره -

 

کانر ؟ کانر ؟

! لعنت به من

 

کانر ... ای داد بیداد -
شما میشناسیدش ؟ -

شوهرمه

 

.خب، هیجان‌انگیز بود

.آره، فوق‌العاده بود

 

.... پس، تو

برمیگردی آموزشگاه ؟

.خب دارم چندتا کلاس میرم

 

من تقریباً اصن نشناختمت

منظورت چیه ؟

همش واسه موهاته

 

خیلی خوشگل شده

 

کجا زندگی میکنی اِل ؟

به تو ربطی نداره

 

این همونیه که خیلی نیاز داشتی دربارش باهام حرف بزنی ؟

نخیر

پس چیه ؟

 

میخواستم یه چیز خوب بگم

... یه چیزی که باعث شه

همه مشکلاتمون حل شه، همه چیز بهتر شه

اما میدونی چیه ؟
یادم رفت چی میخواستم بگم

 

خیلی بد شد که

بد شد ؟

 

من میرم

نه

... همه چیزی که میخوام

فقط یه فرصتیه که بتونم دربارش حرف بزنم

بعد بعدش ... بعدش دیگه میتونی غیب شی

هر جا که بخوای بری غیب شی

آماده‌اید قربان ؟

 

آره ... آره
من اصن آماده به دنیا اومدم

آروم و راحت -
.. همینه -

مراقب باشید

 

میبینمت

خداحافظ کانر

 

خیله خب، سرتونُ مواظب باشید

گرفتیش ؟ -
گرفتمش -

حالا یه کم آروم باش

 

میتونم همینجوری آروم باهاتون قدم بزنم ؟

میشه دستتونُ بذارید اینجا ؟

 

هی، هی ... حالت خوبه ؟

آره

چی شده ؟

... هیچی، شوهرم

 

دیگه حتی نمیدونم باید چی صداش کنم

اوه، آره
منم یدونه‌شُ دارم

 

خب ... میخوای، میخوای باهام قدم بزنیم یه کم ؟

یه نوشیدنی‌ای یا چیزی ؟

 

.نه نه، الان نه. ممنونم

 

بیداری ؟

 

خاله اِم بیداری ؟

نه فیلیپ

آخه چشات که بازه

آره ظاهراً

 

چرا با کفشات رفتی تو تختت ؟

 

صبح شده عزیزدلم

 

مامان داره تست فرانسوی درست میکنه

.خیله خب، منم الان میام پایین

باشه

 

چارلی دوباره برات زنگ زده

 

عالیه

 

دیشب دیر اومدی خونه

 

چه خبر از مهمونی ؟

یه مهمون فوق‌العاده داریم

بیرون

 

،اما خیلی سخت بوده
... یه سری موانعی

 

صبح بخیر

 

امکان نداره بذارم

... اِل

بی‌خیال -
چه غلطی داری میکنی ؟ -

بیا میگم، یه لحظه -
دست بهم نزن کیتی -

نه نه نه نه -
دستتُ .... بهم نزدن -

نکن .... نکن

! بذا برم -
! نه -

 

! گازت میگیرم
! به خدا قسم گازت میگیرم

! منم گازت میگیرم

 

خدا لعنتت کنه

 

تو ازم پنهان کردی

 

اون استاد دپارتمان روانشناسی ئه

خوش به حالش

... خب، من فقط فکر کردم شاید اون یه کم بیشتر صلاحیت اینو داشته باشه که

 

این شرایطت رو بررسی کنه

کدوم شرایطم رو ؟

 

اون نوه‌ام بود

 

منم از دستش دادم

 

هیچکدوم از ما نمیدونیم چجوری باید بهت کمک کنیم

 

خب، خودمم نمیدونم

 

خیلی خوشحال شدم شنیدم که سخنرانیُ بهت محول کردن

 

... اون از اون غریبه‌ها نیست که

 

بعضی بیمارستانا بخوان ارجاعت بدن بهش ..
اون یکی از هم‌دوره‌ای هام ئه

 

فکر نمیکنم یک جلسه در هفته چیز زیادی باشه

چرا تو نمیتونی هفته‌ای یه بار باهام حرف بزنی بابا ؟

چرا میندازیم اینور اونور ؟ -
نمیدازمت اینور اونور -

.و اینکه واقعاً فکر نمیکنم که بخوای در موردش باهام حرف بزنی

نیاز ندارم که بخوام با یه روان‌درمان دیگه صحبت کنم

... اِلنور

.خواهش میکنم، انقدر همش یادم نندازید که یه چیزی اشتباهه

اون ... قصدم این نیست

پس ... خواهش میکنم بذارید دیگه بهش فکر نکنم

 

مصیبت و فاجعه همیشه واسه همسایه بوده

همینه که الان نمیدونیم چجوری باید با اهل خونه صحبت کنیم

درباره چی حرف میزنی ؟

 

میدونی، یه سری چیزای خیلی خوبی هست که بهش میگن صندلی

آره، دربارشون شنیدم

البته زیادم پست و حقیر نیست این پایین

 

خوبی تو ؟

 

حتماً

دروغگو

حتماً

 

کلاس بعدیت چیه ؟

کلاس بعدی شما

 

همبرگر دوست داری ؟

 

من قبلاً گیاه‌خوار بودم

بیشترش واسه اینکه شوهرم گیاه‌خوار بود

نه اینکه بخوام با اصول فکری گیاه‌خواری

مخالف باشم ... نه
اما

اون یکی از اون جامعه‌شناسای اصلاح‌طلبی بود که

قبل دهه 60 که یدفه محو بشن، بنظر جذاب میومد

درس میداد ؟

تصدی دانشگاه "اُرِگان" بهش رسید

همونجام اتفاق افتاد

... اون لطیف بود، من سرسخت بودم و
همین دیگه خلاصه

 

بچه دارید ؟

یه پسر

 

من اصن نمیدونم چرا مردم بچه‌دار میشن

 

میدونی، اولش که 9 ماه جون کندن ئه

بدنت صدمه میبینه
یدفه سرد میشی یدفه میسوزی

،یدفه الکی هوس ترشی میکنی
هیچ کلمه‌ای نمیتونه

توصیف کنه که درد زایمان چه کوفتی ئه

بعدم که، این کوچولوی عجیب‌غریب میاد بیرون

هر ذره کوچیک از حیاتی که تو وجودت هستُ میمکه

و درست همون موقعی که دیگه آماده میشی که از پنجره بپری خودتو بندازی پایین

یدفه‌ای لبخند میزنه

 

آه خدای من، واقعاً خوبه این

و هر کاری که کنی و هر جوری که رفتار کنی

هرچقدر درباره زندگی بچه‌ت فکر کنی

یا درباره اینکه چجور پدر و مادری باشید

،29سال بعد
... اون تو یه اداره کوچیک چروکیده است و

تو رو بخاطر بعضی چیزا و کارای احمقانه‌ای که گفتی یا کردی متهم میکنه

چیزایی که ذره ذره‌ی زندگیت ئه و دیگه قادر نیستی حتی به یادش بیاری

 

بهم بگو تو این سنی که هستی این کلاسا رو واسه اینکه حوصلت سر رفته بود ورنداشتی

 

من کلاً نمیدونم چه غلطی دارم میکنم

قبلش چی بوده ؟

آمم ... زندگی دیگه

بچه چی ؟

 

پسر یا دختر ؟

پسر

خوش شانس

مرسی

اون روزی اون مرده کی بود تا بیرون کلاسم تعقیبت کرد ؟

 

اون لطیف بود، من سرسخت بودم
همین دیگه خلاصه

 

سلام

حدس بزن چی شده

چی شده ؟

ازم خواستن یه قرار عاشقانه بذاریم

 

احمق بنظر میرسم

خوشگل شدی

اوه، نمیخواد مهربون باشی

 

این ... اوه، لعنت بهش
اصن نمیفهمم چرا این مرتیکه پاشو گذاشت تو کتابخونه

... کیتی

اینجوری صدام نکن
ای وای، خدای من

مامان بابا هنوز برنگشتن

... شاید بهتره فقط
.بی‌خیال قضیه بشم

.نه. پسره احتمال داره هر لحظه برسه
.آروم باش

من حواسم بهش هست

 

ما فقط میخوایم وانمود کنیم که از همدیگه خوشمون اومده

بعدم سر نوشیدن یه "کَبِرنَت"، لابود میخواد، چمیدونم

اون همه سوالای احمقانه و تکراریُ درباره فیلیپ ازم بپرسه

،مثه اینکه باباش کیه
بعدم جوری بهم نگاه کنه که انگار یه آدم نیمه دیوانه‌م که

اون تصمیم‌ها رو گرفتم

میدونی، وقتی بازیگر بودم خیلی راحت تر بود

چون میتونستم راحت با نقش مقابلم بخوابم

اما این زندگی واقعی و همه رفتارهای بالغانه‌ی چرندش، داره کونمو پاره میکنه

کیتی، خفه شو

 

حس میکنم چاق شدم

چاق نیستی

 

... تو همیشه

میخواستی کی بشی
منظورم اینه، چه جور زنی

... من همیشه
.ولش کن

 

من یه شیاد بودم

 

.یه وقتا با اون موها اصن نمیشناسمت

 

خیلی تو چشم و قشنگه

! گندت بزنن

 

آه ... ببخشید ؟

هی، بیا اینجا بینم

 

چی گفتی ؟

همش این خراب میشه

باشه عشقم، اما ما اون حرف زشتُ نمیگیم

چرا ؟

چون حرف قشنگی نیست

مطمئنی سختت نیست حواست بهش باشه ؟

مامان و بابا دیگه الانا باید پیداشون بشه

.اومد

تو ... تو مطمئنی که .. ؟ -
بعله، خوش‌بینم -

آره آره آره -
عوض کن -

 

خب، میخوا چیکاره بشی تو ؟

 

خودت میخوای چیکاره بشی ؟

 

عجله کن

.دارم میام

 

به کرم شبتاب دست میزنم برق نمیگیرتم ؟

نه، اونا بی‌خطرن

 

خیلی خوبه، مگه نه ؟

آره، همینطوره

 

هی

 

فقط یدونه قلب تو این بدنه ها

بهم رحم میکنی ؟

 

خفه شو

 

میخوای بریم خونه‌ت ؟

آره لطفاً

حالا بذا یه چیزی بهت بگم

چی ؟ -
اول تو تکون بخور -

بعد من دنبالت میام

.. چون خیلی

خیلی دلنشین ئه

 

ببین، میشه بریم بی‌هدف رانندگی کنیم ؟

چرا که نه

 

همین الان ؟

هر موقع

 

آخر هفته انجامش بدیم ؟

آره

 

کجا میخوای بریم ؟

بدون مقصد

فقط یه ماشین کرایه کن

.میتونیم کل راهُ با آهنگای بی‌مزه رادیو بلند بلند بخونیم

 

فقط بی‌هدف برونیم و بریم، تا دیگه یه جوری حس کنیم که دیگه باید وایسیم

 

بعدش چیکار کنیم ؟

،نمیدونم
یه چیزی بخوریم، قدم بزنیم

از تخیلت استفاده کن

 

... خب، من میخوام که
... خب

اون یکی تخیلت

 

.تخیل خیلی کثیفی دارم -
! بسه -

 

بسه دیگه

 

هی، ریگبی ؟

چیه ؟

 

.عاشقتم

 

انقدر بد پیش رفت ؟

 

میتونستم بهش یه بوس معمولی شب‌بخیری بدم

جا اینکه زبونمُ فرو کنم تو حلقش

 

پس پسر خوبیه ؟

.من بگا رفتم

 

یه کم امشب مستی ؟ ها ؟

آره

 

این دیگه چیه ؟

فیلیپ بهم داد که دیگه از تاریکی نترسم

 

تو هنوز مشکل داری با تاریکی ؟

.آره فکر کنم
.ولش کن

 

اذیتت که نکرد ؟

نه، پسر خوبی بود

 

... ببین، منظورم این نبود که

.. چیزی نبود که میخواسـ

 

... فقط

چیزی نیست

ایراد نداره که همه چیز خوب باشه ؟

نه، خوب باش

 

واقعاً حالت خوبه ؟

.میتونم وانمود کنم که هست

 

.بدفه‌ای، یه جورایی دلم واسش تنگ شد

 

واسه کی ؟

کانر

 

اون روزی اومده بود دم خونه

با مامان صحبت کرد

.بعد ... مامان بهم گفت که چیزی بهت نگم

 

.متاسفم کیتی

واسه چی ؟

حس میکنم واسه همتون مشکل‌ساز شدم

و فضای خونه رو آلوده کردم

عجب جنده خودخواهی هستی تو

 

.اوی. حالا نیازی نیست انقدر صادق باشی

نه

خیلی از دستت عصبانی بودم

.میدونم

هنوزم البته خیلی از دستت عصبانی ام

.میدونم

 

... بعدم همه چیو از زیر دست کانر درآوردی و

 

اونم همه وسایل "کادی" رو ریخت تو کمد

 

بعدم ده دقیقه بعدش زنگ زد یه غذای چینی از "مادام وُو" سفارش داد

 

شیش ماه هر کاری تونستم کردم

 

... ما تو یه اتاق، یه میلیون مایل از هم دور بودیم و

 

بعدم شروع کردم به فکر کردن درباره افکاری که هیچوقت فکر نمیکردم تو ذهنم دارمشون ...

 

چجوری شما و مامان این همه ساله با هم اید ؟

 

نمیدونم والا

 

.تحمل شاید

 

همه همیشه اولش میگن
"این جاودانه است"

 

... ولی وقتی بعدش یه سری چیزا سخت شد

 

سر یکی دو مورد یا بیشتر ...

 

بعد اونوقت چیزای دیگه‌م اونجوری که انتظار داشتی پیش نمیره

 

فکر میکنم درستش اینه که موقع بالا رفتن از تپه، ندوئی

.حتی اگه اون موقع فکر کنی که این کار عقلانی‌ترین کار ممکنه

 

.نمیدونم

 

.از این اتاق متنفرم

.از این بدترشم دیدم

 

کجا ؟

ها ؟ -
کجا بدتر از اینم دیدی ؟ -

یِیل"، دانشگاه نیویورک"

اوه، یِیل که افتضاحه

نیو هِیوِن هم افتضاح بود

 

ببینم تو با این نهادهای قشنگ نسبتی داشتی قبلاً ؟

.دانشگاه نیویورک. بعدم وقتی پدربزرگم زنده بود تو "ییل" زندگی میکردیم

.اوه، البته
.از بچگی استعداد بداخلاق بودنُ داشتی

 

.تو و پسرم حسابی به همدیگه میاین

نه اینکه بخوام مختُ بزنم واسش ها ... نه

.واشنگتون زندگی میکنه

.چهار سالی هست که وانمود میکنه که داره یه رمان مینویسه

 

تو دانشگاه نیویورک چیز جالی یاد گرفتی ؟

.یه پایانامه داشتم ول کردم

! اوه ! باریکلا

کدوم دپارتمان ؟

انسان شناسی

همم، جامعه شناسی ؟ زبان شناسی ؟

... درباره قوم‌شناسی و نژادشناسی هنرمندای نمایشنامه‌های فرانسه

.تو دنیای اجتماعی می‌نوشتم

موسیقی‌دان‌ها، رقصنده‌ها، بازیگرها .... همه

چرا ؟

 

،چمیدونم
مادرم موسیقی‌دان ئه

فرانسوی هم هست
... خب لابود

نه، منظورم اینه چرا ولش کردی ؟

توروخدا چیزای مسخره مثه عشق و فلان بهم نگو

 

.خیلی حرف میزنی

.گوش دادن بهت بامزه‌تره

.هی هم نصیبت میشه

 

.حامله شدم

 

آه، که اینطور

 

تو میخوا این کلاسُ درس بدی ؟

اصلاً

منم نمیخوام

 

.ولی اینکارُ میکنم

 

.ای آهنگه واقعاً افتضاحه

 

اصلاً خوب نیست

اصلاً

من فـکـ ... من فکر می‌کنم آهنگای بی‌مزه تحریکت میکنه

 

جدی میگم
اوه اوه ... ماشین، ماشین، ماشین، ماشین

... صندلیُ چیز کن، صندلیُ چیز کن، صنــ

 

نمیخوام ممه‌هاتُ ببینن

 

خوبه دیگه، خوبه

کمکم کن

چی ؟

تو خودت اینکاره‌ای، بلدی

نکن دیگه

 

بفرمایین

من انجامش بدم ؟

باشه، آخه یه جورایی کار معکوس دارم میکنم

 

.فکر میکنم خیلی عجیبه که بدون هماهنگی نمیتونم اینکارُ بکنم

 

بفرما

 

سه، دو، یک

درست به این صورت

.عالی شدی

تحت تاثیر قرار گرفتم واقعاً

مجبوریم گوش بدیم بهش ؟

 

! هی

میخوایش ؟ میخوایش ؟

بهترینای دهه چهل ؟

نه

کانتری ؟

نه

 

احمقانه‌ترین چیزیه که تا حالا شنیدم

 

وای خدا

... نه، اون

نه

 

یکم میتونم داشته باشم ؟

 

عزیزم ؟

... درست به همین اندازه که راحته

 

دارم گردش خون تو پاهامُ از دست میدم ...

 

چی میخوای بگی ؟ -
.که تو چاقی -

و اینکه هر کیلوتُ دوست دارم

بی‌خیال

 

ندیدی لباسم کجاست ؟

صندلی عقبُ نگاه کن

 

کجا ... کجا داری میری ؟

.این بیرون

 

میای تو هم ؟

 

آره

 

کجاییم الان ؟

یه جای خوب

 

فوق‌العاده‌س -
میدونم -

نمیخواد بهم بگی

 

پاشو، بلند شو

 

پاشو

 

چیه ؟

چقد منو ترسوندی

 

چجوری اینکارُ کردم ؟

رفتم اتاقت چک کنم ببین خوبی

نه تو بودی، نه ماشین

 

آره، رفتم یکم هوا بخورم

خب، دیگه تکرار نکن دوباره

 

چرا رفته بودی چک کنی منو ؟

من همیشه چک ‌ات میکنم

 

ببخشید ؟

 

یه جرعه میخوای ؟

نه، امروز روز من نیست

 

امروز یه کم غمگینی ؟ ها ؟

نه، چرا ؟

 

هیچی

 

دومین ویولن این کارُ من زدم

 

سمفونی بوستون، آیزاک پرل‌من

یادم نرفته

نه، داشتم واسه خودم یادآوری میکردم

امروز ناراحتی ؟

.من به ناراحت‌بودن باور ندارم

 

،من فقط دارم یه بحران ساکتی رو میگذرونم
مثه تو که داری واسه خودتُ میگذرونی

،کیتی واسه خودشو میگذرونه
.پدرت واسه خودشو میگذرونه

بابا بحران داره ؟ -
آره -

اونم نه فقط یدونه

چرا ؟

.نه، نمیخوام الان درباش حرف بزنم

 

بذار بین خودم و خودش باقی بمونه

 

چی ؟

 

.من هیچوقت نخواستم مادر باشم

 

الان کار زیادی نمیتونی درباش بکنی

 

آره، دیر شده

 

من خیلی جوون بودم که تو رو زائیدم

من خودم بچه بودم

چرا داری اینا رو بهم میگی ؟

دارم اینا رو بهت میگم، چون نمیخوام بهت دروغ بگم

 

نمیخوام اینکه رابطمون یه کم سرده رو بذاری رو حساب چیزای شخصی

 

نمیکنم

 

نه -
بده ... نه -

شرابمُ بده، شرابمُ بده

چرا بهم نگفتی که اون روزی کانر اومد در خونه ؟

 

واسه زندگیت فرار کن اِل

این حرفت چه معنی‌ای میده ؟

خب، همش واقعگرایی ئه محضه

یه مدت بذار و برو

مطمئنی نقشه نکشیدی واسم ؟

آره، آره
اصن نقشه نکشیدم من

دوره دانشگاهت تو پاریسُ دوست داشتی

خب چرا برنمیگردی اونجا و پایانامه‌تُ تموم نمیکنی ؟

میتونی بشینی تو کافه‌ها بنویسی
لو موند" بخونی"

 

نون بخوری

مخ غریبه‌ها رو بزنی

آره، میتونم

پس چرا هنوز اینجایی ؟

 

نمیدونم

 

.. نه، یدفعه گرفتش، بعد دوئید رفت بیرون

.ما هنوز کامل باز نکردیم

.سلام الکسیس

!چــی میـگی !؟

 

اینجاست ؟

اوه، تو آشپزخونه‌س
داره با "استوارت" حرف میزنه

باشه

 

چطوره حالت ؟ -
خوبم -

 

تو چطوری ؟ -
خوبم، خوبم -

 

نقاشیت چطور پیش میره ؟ -
عالی -

 

تازه تمومش کردم
یه چندتا کار جزئی مونده که برم خونه انجامش بدم

 

شرمنده ... همگی

اوه اوه اوه

منم از دیدنت خوشحالم استوارت

 

خب، این خیلی خوبه که

دوباره همو میبینیم و .... آمم
درست مثل قدیما

من برمیگردم ... آممم
برمیگردم آشپزخونه

خوبه، منم میام

 

ببخشید -
متاسفم -

 

شِرلی تِمپل" ؟"

.ممنون میشم

 

چقدر میشه ؟

.پول ازت نمیگیرم
.خودتم میدونی

 

ینی انقدر کار و کاسبیت خوبه ؟

 

آره

 

فوق‌العاده‌س

 

میخوایم ببیندیم همین روزا

 

متاسفم -
آره -

.آره، منم ناراحتم

 

پس، بعدش چی ؟

.. حقیقتش داشتم به انجام و گسترش یه سری کارایی که

.بتونه توجه مردمُ جلب کنه فکر میکردم

 

میخوای واسه پدرت کار کنی ؟

.نمیدونم

 

میدونی، قبلی که ببینمت، هیچ ایده‌ای از اینکه کی بودم نداشتم

 

.. بعد وقتی که باهات بودم

 

.. فکر میکردم دیگه فهمیدم کی‌ام، ولی باز الان ...

 

.دوباره نمیدونم

 

پس هر وقت فهمیدی کی هستی، به منم بگو بدونم

 

باشه

 

بیا بزنیم بیرون -
هان ؟ -

بدو بریم

چی ؟ همین الان ؟

آره دیگه، انقدر وقت شناس نباش حالا

باشه

 

هی، خب، الان داریم کجا میریم ؟

ماشین کرایه کنیم

 

گاییده شدم

 

یه ماشین با برف‌پاک‌کن‌های خراب گرفتیم

 

خب، عجله‌ای که نداریم

 

ما اینجا چیکار می‌کنیم اِل ؟

 

تو بهم بگو

 

تو دنبالم راه افتادی

تو گفتی نیاز داری باهام حرف بزنی

تو اومدی در خونه مامان‌بابام

خب یه ساعت پیش، با قـِـر و فر اومدی تو بار، و ازم خواستی که بیایم بی‌هدف رانندگی کنیم

اونم تو این آب و هوای گوهه طوفانی

... پس

 

بامزه‌س یه جورایی

 

آره

آره، خیلی مضحکه

 

میدونی، یه لحظه واقعاً فکر کردم دوباره با هم آشتی کردیم

آشتی واسه همیشه

 

هفته دیگه باید اسباب کشی کنم از آپارتمانم

 

چیزی هست که بخوای واست بذارم کنار ؟

 

اسباب کشی کنی کجا ؟

یه کوتاه مدت برم پیش بابا

تا مشکلاتمُ حل و فصل کنم

 

منجلاب آب شدی

 

تازه فهمیدی ؟

 

... اِل

 

وایسا، وایسا، وایسا

توروخدا، خواهش میکنم، وایسا

 

با یکی دیگه خوابیدی ؟

 

تو بهم گفتی خب

 

تو بهم گفتی خب

 

ترکم کردی تو

 

اِل تو ترکم کردی

 

... ببین، یه دقیقه

اِل ؟

 

اِل ؟

مهم نیست

ریدی با این دروغ گفتنت اِل
.. باید الان بگی

"مرتیکه بیشعور چطور تونستی این کارُ باهام بکنی ؟ "

یالا دیگه، الان باید بگی
"چقدر کثافتی"

الان باید بگی
... تو یه آدم خودخواه و"

"بدبخت و حال بهم‌زنی، کانر .. -
نه، نه، نه، نه -

ازش گذشتیم دیگه -
نخیر، نگذشتیم -

 

اینم داری به خاطر من میگی فقط

 

برگردیم شهر دیگه

 

،خوبه دیگه
همینجا پیاده میشم

 

خانم ؟ -
بله ؟ -

 

عن

 

شبیه کون شدی

مچکرم

دیشب کجا بودی ؟

 

بی‌بند و باری میکنی ؟

 

وقت آرادم میام اینجا

 

یکی از کتابدارها طرفدار پر و پا قرص فلسفه چرت نیمروزی ئه

 

فلسفه چرت نیمروزی ؟

 

آره، چرت نیمروزی، واسه کمک به افزایش کارآمدی و این چیزا

 

... اگه میخوای

اینو بخون

 

چی شده ؟

 

.کاش میتونستی ذهنمُ بخونی

 

انقدر گفتنش سخته ؟

 

میای این آخرهقته یه کار احمقانه انجام بدیم ؟

 

آره که میام
من ملکه‌ی انجام کارای احمقانه‌م

به چی داری فکر میکنی ؟

 

از کی ایده‌آلیست شدی یدفه ؟

.همین چند ثاینه پیش

 

این آخرهفته وقت دندون‌پزشک دارم

.اشکال نداره
با اون دندون‌پزشک دسته خرت

 

آره دیگه

 

من باید برگردم سر کار

 

یه کم دیگه میام بیدارت میکنم

 

! سلام -
سلام -

 

نوشیدنی هستین ؟ -
آره -

.آره، منم هستم

میخواین چیز بگیرم ... ؟ -
شات ای ؟ -

سه تا شات ؟

تکیلا

یه دور تکیلا

 

! احساس پیری میکنم

چی ؟ -
... میگم احساس -

 

! احساس میکنم پیر شدم

! منم

 

بسلامتی

 

ممنون

 

اسمت چیه ؟

 

.هیچی بابا، ول کن

 

اوه، وایسا

 

.. وایسا

نه، وایسا، وایسا، وایسا

هان ؟ چیه ؟ -
صبر کن -

 

چی شده ؟

 

اذیتت کردم ؟

نه، نه

پس چی شده ؟

 

.تو غریبه‌ای

 

.تو هم غریبه‌ای

 

... تا حالا شده یه لحظه ببینی کاری که داری میکنی

احمقانه‌س، ولی بازم انجامش بدی ؟

 

.آره، هر روز

چی ؟

.بی‌خیال بابا

نه -
بیا بابا -

همونجا بمون

.من میرم

نه، نرو

برو عقب -
ای بابا -

 

یه دقیقه دیگه بمون فقط

 

جدی میری ؟

 

متاسفم

 

کجا ؟

 

یه کم دور بزنیم دور شهر

مقصدم دارید ؟

 

احتمالاً

 

"این همه آدم تنها از کجا سر می‌رسند ؟"

همم ؟

 

یکی از آهنگای بیتلز ئه که قبلاً اسمشو بهم گفته بودی

آه. با سه بسته شکر

واو، عجب سرویس‌دهی‌ای

 

میخوای من بیام پایین پیشت، یا تو بیای بالا پیشم ؟

 

.فکر کنم دیگه کلاساتُ نیام

 

.پس میخوای باهام بهم بزنی

 

.پس حمله‌قلبی که میگن، ایجوریه

 

تا حالا قلبت شکسته ؟

.نه، فقط تو کتابا دربارش خوندم

دروغگو

حتماً

 

.میدونی، نیاز نبود بیای بهم بگی
.کافی بود فقط دیگه نمیومدی

 

.همین الان تصمیم گرفتم از اینجا بزنم بیرون

 

از اینجا" ؟"

 

منطقه‌ی سه‌گانه

اوه

،میدونی که اگه این چیزا رو هم ول کنی

میگن که تو کلاً آدمی هستی که دائماً راها میکنه همه چیو

و فقط داره یه عالمه چیزای رها کرده رو دنبال خودش میکشونه

 

اینا واقعاً به همون اندازه بده که من خودم فکر میکنم بده ؟

نه

 

خوبه، چون ذره‌ای ایده ندارم که چجوری باید این زندگی کوفتی رو زندگی کرد

میتونی یه نفرُ بهم معرفی کنی که میدونه چجوری زندگی کنه ؟

 

البته

 

یه سگ داشتم، اسمش "مایلز" بود

از وقتی یه ذره بود داشتمش

اون خوب میدونست چجوری زندگی کنه

جوری زندگی میکرد انگار هر روز لاتاری برنده شده

حالا که بهش نیاز داریم کجاست مایلز ؟

یه جا تو پنسیلوانیا

رفت جاده‌ها رو بگرده

"مثه اون برنامه‌ی "سفرها با چارلی

درست همون موقعی که به حاشیه رسیدیم

یجوری که انگار شکاریُ بو کشیده، شروع کرد بالا و پایین پریدن

انگار چیزی رو که همیشه دنبالش میگشت رو پیدا کرده بود

گذاشم رفت بیرون

تو یه چشم به هم زدن، رفت دنبال خورشید تا ناکجاآباد

 

فرار کرد ؟

همم

یه حسی بهم میگه هرجا که هست هنوزم شنگول ئه

با صاحبای شرکتای غذای حیوانات سر و کله میزنه

تو یه مزرعه زندگی میکنه

ممکنه

 

،من یه هم‌دوره‌ای تو داشنگاه نیویورک دارم

 

همون روزایی که با پدرت اونجا کار میکردیم

تو دانشگاه آمریکایی ِ پاریس، درس انسان‌شناسی میده

یه کارایی هم تو "میوسی د کای برنتلی" انجام داده

 

میتونم یه زنگ بزنم

پایانامه‌ای که شروع کردیُ واسش بفرست

 

نصفه شیرینی میخوری ؟

.نه، ممنون، میل ندارم

به اندازه کافی غذا میخوری ؟

دیگه داری مادربازی درمیاری

اوه، تازه اولشه

 

آخرین بار که با پسرت حرف زدی ؟

 

یه تعطیلاتی بود، خیلی وقت پیش

 

خیلی غم‌انگیزه که یادم نمیاد، نه ؟

شاید

 

باید زنگ بزنم، نه ؟

 

آره خب -
آره، راست میگی -

 

حالا تو داری مادربازی درمیاری

 

بله ؟

 

الو ؟

 

الو ؟

 

سلام

 

من یجور دیگه دارم بنظر میرسم واست ؟

 

.تو مثه قبل به نظر میرسی

 

.ببخشید

 

واسه چی ؟

 

واسه اینکه یدفه غیب شدم

 

.ما هیچوقت دوباره مثه قبل نمیشیم

 

چجوری بود مگه مثه قبل ؟

 

خیلی خوب بود دیگه

 

آره

 

.بهم بگو داری به چی فکر میکنی

 

.یادم رفته قیافش چه شکلی بود

 

بعضی وقتا یدفه‌ای ... یدفه‌ای یاد چشماش میوفتم

 

جوری که از تو تخت‌خوابش بهم لبخند میزد ...

 

اما یوهو غیب میشه

 

.من نمیتونم چهره‌شُ تصور کنم

 

.دیگه نمیتونم چهره‌شُ تصور کنم

 

.کمرنگ شده

 

همیشه اخم میکرد

 

چشماش مثه تو بود، دماغش مثه تو بود

لباش ... لباش مثه تو بود

چونه‌ش مثه تو بود

اِل ، همه چیش مثه تو بود

 

اون زیباترین چیزی بود که تا حالا دیده بودم

 

من واسه این احساس اصلاً آماده نبودم

 

.میدونم
منم همینطور

 

عاشقتم

 

میدونم

 

چطور پیش میره ؟

.پیش میره

 

... یه کافه خیلی خوبی هست
"بهش میگن "لو کفه

"تو خیابونی به نام "غو تیک‌تون

یه عالمه هم ازین دری‌وری‌های هنری داره که ببینی

من و مادرت وقتی میخواستیم والدین مادرتُ ملاقات کنیم خیلی اونجا میرفتیم

یه بار هم اونجا "ژان‌ماری لوکلِزیو" رو دیدم
قبلی که برنده نوبل شه

چه باحال

حتماً هم چندتا از اون شیرینی‌های بزرگ فرانسوی بگیر

"آدرسش خیابون "لادوغه" تو "سن ژرمن

 

وقتی رفتی حتماً واسم تعریف کن

 

جای منم لذت ببر

 

.حتماً. مرسی

 

.یه زمانی، تو اقیانوس گمت کردم

هان ؟

 

.یه بار تو اقیانوس گمت کردم

 

.یه خونه تو ساحل "دیچ پلنز" تو "مانتاک" اجاره کرده بودیم

که از مانتاک لذت ببری

.همش دو سالت بود

 

،مادرت اونموقع کیتی رو حامله بود

... بردمت که با هم

... شنا کنیم

.یه بعد از ظهری بود

 

.ساحل خیلی خلوت بود

 

... من

 

... یکم مست بودم، نگهت داشته بودم

 

،یه لحظه به خودم گفتم ...
"شاید زیاد کار درستی نباشه"

 

.اما داشتی بازی میکردی

 

،یا حداقل من فکر کردم که داری بازی میکنی

... چون تو، هیچوقت ِ هیچوقت، بنظر نمیومد که

 

.از چیزی ترسیدی ..

 

،اقیانوس موّاج بود

.و یه دسته موج‌های بزرگ داشتن به طرفمون میومدن

 

سر اولین موج ... دوتایی با هم رفتیم زیر آب، اومدیم بالا

 

.به گردنم چسبیده بودی

 

.ولی سر دومی گیر افتادیم

 

.اینبار اومدم بالا، ولی بدون تو

 

.هیچ چیزی مثل اون رو هیچوقت تو زندگیم حس نکردم

 

... تو گیر و دار اون ثانیه‌های عذاب‌آور لعنتی

همش داشتم کف ِ روی آبُ میزدم کنار

 

... که یدفه، بطور معجزه‌آسایی

 

.روی پاهام حس‌ات کردم ..

 

.هیچوقت به مادرت نگفتم

.هیچوقت به هیچکس نگفتم

 

.اون لحظه، بدترین و بهترین لحظه زندگیم بود

 

.خیله خب

 

تموم شد این ؟

.آره

 

.منم الان میام پایین -
.باشه -

 

چی میخوری ؟

"شَـغدُنی"

 

خوبه، نه ؟ -
اوهومم

 

میدونی که من خیلی آدم گوهی‌ام دیگه، ها ؟

بعضی روزا

 

ولی اینم میدونی که دوستت دارم دیگه، ها ؟

 

.. با عمه اِم خداحافظی کن

... بیا بینمت

خداحافظت، جوجو
حواست به کرم‌شب‌تاب‌ها هست دیگه، ها ؟

.آره -
باشه، بوس بده -

 

الان فرانسه ساعت چنده ؟

آمم، الان از وقت خوابت گذشته

چرا؟

 

.غریبی نکن

 

.نمیکنم

 

.خب نمیخوام برم بخوابم، هنوز هوا روشنه

.الان لازم نیست بری بخوابی عزیزم

مراقب خودت باش، باشه ؟
.من زودی برمیگردم

عمه اِم کی برمیگرده ؟

.تابستونه دیگه برمیگرده

 

هی

 

:ترجمه و تنظیم
VandiSam